دست نوازشت را بر سرم بکش که حالا محتاج نوازشم
مولای من! اینک با گناهانی که کردهام، با آرزوهایی که ورزیدهام، با ناسپاسیهایی که نمودهام، سخت رسوا و بی آبرو ماندهام، و خود را جز اینکه بر من خشم آوری و به سختی کیفرم دهی و حتی از درگاه خویش برانی، در خور هیچ چیز دیگری نمیدانم؛ مگر اینکه مهربانی تو به فریادم رسد، مگر اینکه بنده نوازی تو دستم را بگیرد، مگر اینکه بخشایش تو پناهم دهد، تا گناهانم ببخشایی، پلیدیهایم بپرایی، از آلودگیها پاکم سازی، بدیهایم را به نیکی چندین برابر برافزایی و با فضل خویش به پایگاهی بلند، فرایم بری!